۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

پیدا کنید پرتقال فروش را

من فیلسوف نیستم ولی به تازگی از فلسفه خوشم آمده.سال 53دانشجو بودم.2واجد درس تاریخ فلسفه گذراندم.استاد 3 جلد کتاب تاریخ فلسفه دکتر محمود هومن را برای درس وامتحان تعیین کرد.چندی پیش نگاهم به کتا بها افتاد.تصمیم گرفتم آنهارا دو باره ونه ازروی اجبار درسی بخوانم(تصمیم کبری).از خواندن مجددش لذت بردم.البته نثرکتاب شیوه قدیمی بود.بر آن شدم خوانده هایم را به شیوه روانتر بنویسم.البته چون من سال 53دانشجو بودم ،(پیدا کنید پرتقال فروش را)شیوه نگارشم چندان جدید نیست.بعضی حروف(ط)الان کاربرد چندانی ندارد همچنی بعضی کلمات وواژه ها،شاید بگویید پسربه مادرش رفته.البته نباید منکر پیشرفتهای علم ژنتیک شد،چون اکنون برای خیلی از رفتارهای اکتسابی دلایل ژنتیکی دارند. وجه مشترک ما (من وپسرم)بداهه نویسی بدون پیش نویس و ویرایش است. وحالا این شما و خلاصه هایی از تاریخ فلسفه.

۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

فیثاغورثیان قدیم

جمعیت فیثاغورثیان در زمان حیات استاد به اوج خود رسید.دربیشتر شهرهای جنوبی ایتالیا حتی سیسیل شعبه پیدا کرد.
کم کم با انان مخالفت شد.پس از مرگ فیثاغورث وشاید در اواخر عمراو،از همه طرف به آنها تاختندوکارگاهشان را در کرتون آتش زدند.فقط دونفر ازاین دشمنی جان سالم بدربردندآرکیپوس ولوسیس که در آن هنگام جوان بودند.این دو نفر وتعداد دیگری از فیثاغورثیان شهر های دیگر تعلیمات استادرا تبلیغ کردند.انها مقدمات تشکیل دبستانی به نام« دبستان فیثاغورثیان».را فراهم نمودند.
آنها نخستین کسانی بودند که خود را وقف ریاضیات کردند وباعث پیشرفت این علم شدند.به عقیده انها اصول ریاضی درتمامی موجودات صدق می کند.اعداد اولین اصول ریاضی هستند وبینشان شباهت های بیشتری وجود دارد ،تابین مفردات هستی (آب،آتش،خاک).می گفتند:اعدادواصول اعدادعناصراولیه همه موجوداتند.آنها معتقدبودند همه چیز شبیه اعدادساخته شده.مثل موسیقی که اعدادنسبتهای آنند.عدد10در نظرآنان عدد کاملی است چون همه اعداد را شامل می شود.می گفتند عده اجرام آسمانی متحرک 10است.از آنجا که اجرام آسمانی قابل دید، نه تاست،فرض می کردند علاوه بر زمین ،جرمآسمانی دیگری آنتیگون(مقابل زمین)وجود دارد.گمان می کردند عدد اصل هستی است.عناصراولی عدد شامل زوج وفرد است که زوج بی انتها وفرد با انتهاست.وعدد1 که هم زوج وهم فرد است،از۲عنصرزوج وفردبوجودآمده،بقیه اعداد همه از 1ساخته شده اند.بعضی از فیثاغورثیان برای هستی 10اصل قایلند.هراصل باضد خود یک ردیف موازی تشکیل می دهد:محدودونامحدود،جفت وطاق،یک و بسیار،راست وچپ،نروماده،ساکن و متحرک،مستقیم ومنحنی مربع ومستطیل،روشنی وتاریکی،نیک وبد

همسایه ما

درقانون شهرسازی تاکیدشده که:
در دو ساختمان بین همسایه شمالی و جنوبی باید یک فضای باز باشد.همسایه شمالی ما
مسجد ومجتمع فرهنگی مازندارانیهای مقیم تهران است که توسط شهرداری منطقه چهار ساخته شده
کاملا مماس برهمسایگان جنوبی است.لابد ضرورت داردکه در این مجتمع فرهنگی :
۱- مراجعین واقامت گزیدگان برای اینکه حوصله شان سر نرود از پنحره به خانه های حنوبی نگاهکی بیندازند
۲- همسایگان جنوبی که اتاقهایشان تاریک شده.روزها هم چراغ روشن داشته باشند.وبرای پرداخت قبض برق آنچنانی تلاششان را بیشتر کنند.
۳-چون بدلیل مشرف بودن اتاقها بانوان همسایه جنوبی دایم(شبانه روز حجاب اسلامی دارند)برای بیرون رفتن از خانه همیشه آماده اند.
۴-مسجد خانه امن الهی است.
۵-همسایگان جنوب مسجدایمن هستند؟
۶-شهرداری با ساختمان سازانی که قوانین شهر سازی را رعایت نکرده اند چه می کند؟

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

جداسازی جنسیتی

دردانشگاه های مختلط:
۱-دختر ها برای رقابت با پسرها بیشتر درمی خوانند
۲-پسرها خجالت می کشند پیش دختر ها درس نخوان وضعیف باشند.
۳-محیطی است برای آماده شدن در کاراجتماعی وگرنه درادارات هم بایدجداسازی صورت گیرد.
۴-اگر دانشجویان در دانشگاه برای ازدواج آشنا نشوند:
۵-این آشنایی در ادارات صورت خواهدگرفت.(ادارات چه وضعی پیدا میکند؟)
۶-ویا ممکن است این آشنایی به کوچه و خیابان و پارک کشیده شود.
۷-دختر ها وپسر هابعداز فراغت از تحصیل در ادارات و شرکت ها به کار مشغول می شوند ،مشکل رابه جای دیکری و۴سال دیرتر منتقل کرده ایم .

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

بودا

کلمه بودا ازریشه«بودی»یعنی اشراق است.وبودا یعنی روشن شده،روشنی یافته.
به عقیده بوداییان درهریک از«دورانهای بزرگ جهان»یک بودا بوجود می آید.
بودای کنونی ،شاهزاده ای به نام سیدرته گوتمه از خاندان سکیه بوده است.
زمان زندگی او قرن ششم پیش از میلاد بوده.پدر سیدرته گوتمه ازپیشگویان شنیده بود که فرزند او،
سی ودو نشانه بزرگی دارد.یا شاهی بزرگ ویا بودا خواهد شد.برای اینکه از بودا شدن پسرخود
جلوگیری کند،دستور داد همه گونه وسایل نازونعمت وحتی عیش وعشرت اورافراهم سازند.ولی
گوتمه طاقت نیاورد و پس از دیدن یک انسان بیمار ویک پیر مردویک مرده ازنازونعمت دست کشید.
«ازخانه به بی خانگی رفت»درآغاز نزد دوتن از مرتاضان معروف آن زمان به ریاضت پرداخت.
وپس از چند سال که به نقص تعلیمات آنان پی برد.از ریاضت دست کشید.چون دو راه کامجویی وخود آزاری را تجربه کرده بود،
ودیده بود که هیچیک ازآنها به شناسایی ورهایی نمی رسند،برآن شدکه راه میانه رادرپیش گیرد.
وازراه تفکروغلبه برشهوات ،به روشنی برسد،ودرحالی که به صورت چهارزانو زیر درختی نشسته بود،
باخود گفت:«من ازاینجابرنمی خیزم تا به روشنی برسم،تابوداشوم».پس از یک شب درخودفرورفتن،
وبا درون نگری وعلبه بر مار(mara) مارکه مادر خشم ونادانی وشهوت وآزوکینه ومیل ولذت است،
به حقیقت عالی رنج پی برد وبوداشد.به خود گفت:این حقیقت که من پی برده ام بسیارژرف است.اگر آنرابه کسی
بیاموزم درنمی یابد.پس بهتراست خاموش بمانم وبه بیان این حقیقت نپردازم.هندی ها می گویند پس از اصرار خدایان لب به سخن گشود.
پس از قبول تبلیغ به جستجوی رهروانی بر می آید که شایسته تعلیم باشند.
به یاد چند تن مرتاضانی می افتد که بااودرمحضررودرک پسررمه آبه تمرین ریاضت مشغول بودند،
به چشم جهان بین خود می بیند که آنها در شهر بنارس هستندودرپی آنها به آنجا میرود
ودربنارس آنانرا می یابد. واولین سخنرانی خودرابرای انها بیان می کند.
وکم کم عده پیروان او زیاد می شود.ازهمه نوع مردمی ازشاه تا گدابه او می گروند.

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه