همه جا بد بخت هست
دختری چشم عسلی باموهایی خرمایی روشن وصورتی که کک ومک هایش نمکینش کرده بود. در نگاهش غم موج می زد .دکترای شیمی داشت.
اهل یکی از کشورهای امریکای لاتین بود.می گفت مادرش در کشورشان معلم ادبیات است.
پدرش معتاد به الکل بوده.مادرش طلاق گرفته وازدواج می کند.پدرش می میرد.خواهرش راهبه می شود واوهم ازوطنش خیلی دورمی شود.
با تمام این اوصاف زندگی برای زنده ها ادامه دارد.باید نیمه پرلیوان را دیدوشرایط بدتر راهم تصورکرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر