پاراگراف خوبی ازکتاب وضعیت آخر
یکی از دوستانم برای مطلبی داستان زیرراتعریف می کرد:که وقتی پسرکوچکی بوده برایش اتفاق افتاده.......
یک شب پس ازصرف شام مادراشان برای بچه ها که تعدادشان پنج خواهروبرادربود؛اعلام کرد؛ برای دسرمقداری بیسکویت دارند که ته ظرف باقی مانده است.ظرف بیسکویت راآورد وروی میزگذاشت.بچه ها بلافاصله به آن حمله ورشدند؛ وبه کوچکترین فرزندخانواده که چهارساله بود آخرین قطعه بیسکویت که گوشه اش شکسته بود رسید.فرزندکوچک لحظه ای بابدبختی به بیسکویت نگاه کرد؛ بعد آن را به زمین انداخت وباگریه گفت:( بیسکویت من شکسته است).این طبیعت کودک است که یاس وناامیدی اندک رابامصیبتی بزرگ اشتباه می کند؛ وبه گریه می افتد.کودک بیسکویت رادورانداخت فقط به خاطراینکه گوشه اش شکسته است. یابه بزرگی مال بقیه نبود؛ یادرسته وکامل نبود.
برداشت من خواننده :
کمبودها ؛ نقص ها؛کامل نبودن؛ مصیبت عظمی نیست.وجود خود بیسکویت وبهرمند شدن ازآن یک امتیازاست.بانبودن یک بیسکویت کامل دنیا به آخرنمی رسد.باید مثبت نگریست.فقط گوشه ای ازبیسکویت نیست .بایدتوقع وانتظارات رامتعادل کرد.
یکی از دوستانم برای مطلبی داستان زیرراتعریف می کرد:که وقتی پسرکوچکی بوده برایش اتفاق افتاده.......
یک شب پس ازصرف شام مادراشان برای بچه ها که تعدادشان پنج خواهروبرادربود؛اعلام کرد؛ برای دسرمقداری بیسکویت دارند که ته ظرف باقی مانده است.ظرف بیسکویت راآورد وروی میزگذاشت.بچه ها بلافاصله به آن حمله ورشدند؛ وبه کوچکترین فرزندخانواده که چهارساله بود آخرین قطعه بیسکویت که گوشه اش شکسته بود رسید.فرزندکوچک لحظه ای بابدبختی به بیسکویت نگاه کرد؛ بعد آن را به زمین انداخت وباگریه گفت:( بیسکویت من شکسته است).این طبیعت کودک است که یاس وناامیدی اندک رابامصیبتی بزرگ اشتباه می کند؛ وبه گریه می افتد.کودک بیسکویت رادورانداخت فقط به خاطراینکه گوشه اش شکسته است. یابه بزرگی مال بقیه نبود؛ یادرسته وکامل نبود.
برداشت من خواننده :
کمبودها ؛ نقص ها؛کامل نبودن؛ مصیبت عظمی نیست.وجود خود بیسکویت وبهرمند شدن ازآن یک امتیازاست.بانبودن یک بیسکویت کامل دنیا به آخرنمی رسد.باید مثبت نگریست.فقط گوشه ای ازبیسکویت نیست .بایدتوقع وانتظارات رامتعادل کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر